آهای عینک دودی من!!!
تا امروز اشک های حلقه زده در چشمانم را پنهان نمودی.
از امروز با قطره هایی که سرازیر می شود چه می کنی؟
هر روزی که در دنیا کودکی به دنیا بیاید
که به جای گریه کردن
بخندد
آن روز
شاید
زندگی کردن
شیرین تر از مردن باشد.
وقتی از روزگارمان می نویسی مثل احمق ها بغض می کنی٬
من را بگو که چقدر احمقم که از صداقت نوشته هایت قطره قطره
اشک می ریزم.
اشک های احمقانه ام پیش کش نوشته های صادقانه ات٬
باز هم برایم می نویسی؟
منو تو کمی با هم فرق داریم٬
من عاشق شده ام تا با تو باشم و
تو با من هستی تا عاشق بشوی.
اگر نشدی چه؟