ساقی

به سراغ من اگر می آیی ٬ کمی آهسته تر از دوست بیا که ترک خورده ام از پیش در این تنهایی ٬ ترکم می شکند

ساقی

به سراغ من اگر می آیی ٬ کمی آهسته تر از دوست بیا که ترک خورده ام از پیش در این تنهایی ٬ ترکم می شکند

نرانند

بجای دنده مرا از این تنهایی خلاص می کنی؟

نکند حوادث « برانند ».

نقطه

تو.

بعد از تو هیچ حرفی برای گفتن ندارم.

بوسه ی صبحگاهی

وقتی بوسه ی صبحگاهی می دهی مرا

حواست باشد خواب آلودگی کار دستمان ندهد.

نکند اشتباها مرا ببوسی٬بگذاری کنار؟؟؟


مراعات

ناخودآگاه که می بوسیم عقل از سرم می پرد٬

عزیز دلم کمی مراعات کن

بعد از ظهر امتحان دارم ها...

رسول عشق

آغوشت مرا یاد خوبی های خدا می اندازد٬

پ ن :هیچ پیامبری نمی توانست مرا اینهمه با خدا آشتی دهد.

ممنونم

گاهی بوسه بر پاهایت را با هیچ چیز عوض نمی کنم٬

ممنون که پا به زندگیم گذاشتی.

اکنون ناراحتم

گفته بودی نمی توانی ناراحتی مرا ببینی٬

اکنون که ناراحتم چشمانت را بسته ای؟

گذاشتند

ببخشید٬

گذاشتند...

اگر بگذارند

امروز یک کاغذ می دهم تا یک پرچم پس بگیرم.

پ ن:اگر بگذارند

چه کم دارم؟؟؟

مگر آغوشم چه کم دارد که تورا به خاطراتم بسپرم؟؟؟

تو

بی تو

بی تو

بی تو ...

می بینی٬

بی تو هم با تو تمام می شود.

 

برخورد

یک روز به هم برخورد کردیم ٬ 

امروز با هم برخورد کردیم. 

اگر کمی نرم تر بودی  

برخوردمان اینهمه شکننده نبود.

لباس خوابت

دلم برای لباس خوابت می سوزد. 

همیشه اولین قربانیه عاشقانه ترین لحظه هایمان بوده. 

آویزان

قلبم را کف دستانم می گذارم٬ 

کادو پیچ کرده. 

با زنجیر مهرت به سینه ات آویزانم می کنی؟

عینک دودی

آهای عینک دودی من!!!

تا امروز اشک های حلقه زده در چشمانم را پنهان نمودی. 

از امروز با قطره هایی که سرازیر می شود چه می کنی؟

زندگی٬مرگ

هر روزی که در دنیا کودکی به دنیا بیاید 

که به جای گریه کردن  

بخندد 

آن روز  

شاید 

زندگی کردن 

شیرین تر از مردن باشد.

لنزرنگی

باز هم که این لنز رنگی را گذاشتی. 

چند بار بگویم٬ 

دوست ندارم در مسائل خصوصی من دخالت بکنی.

هر وقت...

هر وقت خواستی چیزی را فراموش کنی٬ 

لطفا یاد من بیفت.

نوشته های تو

وقتی از روزگارمان می نویسی مثل احمق ها بغض می کنی٬ 

من را بگو که چقدر احمقم که از صداقت نوشته هایت قطره قطره 

اشک می ریزم. 

اشک های احمقانه ام پیش کش نوشته های صادقانه ات٬ 

باز هم برایم می نویسی؟

پس من چه؟؟؟

منو تو کمی با هم فرق داریم٬ 

من عاشق شده ام تا با تو باشم و

تو با من هستی تا عاشق بشوی. 

اگر نشدی چه؟

اجزای صورت

به جای اینکه اینهمه اجزای صورتت رو عمل کنی 

یک با به گفته هات عمل کن٬ 

جذاب تر میشی.

آلزایمر

تو اوج عصبانیت وقتی بهم میگی دوسم داری 

آروم می گیرم٬ 

آلزلیمر که نمی گیرم.

قصه

به نام خدا 

 

    دوستت دارم 

 

                    پایان

بادبادک

همیشه آرمان گرا بودی.

همه چیز را در اوج می خواستی.

درست مثل همان بادبادکی که نخش را به دستت دادم و تو همیشه در اوج نگهش داشتی.

و به همین دلیل هرگز نفهمیدی رویش با خط قرمز نوشته بودم٬

« دوستت دارم »

احساس تنهایی

در میان جمع بیشتر احساس تنهایی می کنم٬

تازه می فهمم هیچ کس برای من٬ تو نمی شود.

تیک تاک

وقتی تو را در آغوش می گیرم٬

وقتی سرت را به روی سینه ام می گذاری٬

تنها یک چیز نگرانم می کند

و آن تیک تاک ساعت بزرگ قدیمی کنار اتاق است.

درد دل

با این که درد دل های نا گفته زیاد دارم٬

ولی حرفی هم برای گفتن ندارم.

اگر خیلی عاشقی

خودت درد دلم را بخوان.

دست

همه دست روی دست گذاشته اند تا فنا شدنم را بینند٬

بیا و دست روی دستم بگذار تا به بقیه ثابت کنم با تو جاودانه ام.

کبریت سوخته

نه به آن روزها که به خاطر یک کبریت سوخته به من چشمک می زدی٬

و نه به امروز که به خاطر این دل سوخته حتی به من نگاه هم نمی کنی.

راستش را بگو ٬

چه چیزی باعث شده اینهمه عوض شوی؟

نام کوچک تو

بزرگترین معنای زندگی

در پس نام کوچک تو نهان است.

نامت را که به زبان می آورم٬

زندگی برایم معنا می شود.